نـــــ ـفــــ ـس هــــ ـســــ ـتـــــ ـی سرگرمی****طنز***آشپزی***آموزشی
|
روزی شخصی در کوچه ای می گذشت ناگهان غلامی را دید از اینکه چشم بر زمین دوخته خوشحال شد و قصد خریدنش را کرد از او پرسید می توانم تو را به غلامی برگزینم گفت: آری گفت: نامت چیست گفت:هرچه تو بگویی گفت: از کجا آمده ای گفت: هر کجا که تو بخواهی گفت: چه کار می کنی؟ گفت:هر چه تو بگویی ناگهان صاحب به گریه افتاد و گفت: ما نیز باید برای صاحبمان خدا اینگونه باشیم و رو به غلام کرد و گفت: تو آزادی...
نظرات شما عزیزان:
سلام
وبت خیلی قشنگه. به وبلاگ من هم سربزن و نظرتو دربارش بگو. اگر با تبادل لینک موافق بودی من را لینک کن و بهم خبر بده moji66
ساعت21:02---3 دی 1392
ورو به غلام کرد و گفت تو آزادی
بسیار زیبا پاسخ:خیلی خوشحالم که اومدی بازم بیا منتظرم |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |